جناب مستطاب معاصر مفخم مذکور در کتاب مبارک خود که مسمّی به منبر الوسیله است می فرماید ؛…. ملخصاً و مفاداً آن که جناب میرزا محمّد علی نام رشتی که از تلامذه مرحوم فاضل اردکانی بود روزی گفتند فلانی توخیلی زحمت مراکشیدی می خواهم یک چیزی بتو بدهم ، به ایشان گفتم یعنی چه چیز؟گفتند : احضار جنّ! من گفتم اولاً شما خودتان بنمائید من ملاحظه کنم، آیه «قل اوحی» را تآخر خواندند فرمودند : حاضرند هرچه می خواهی سئوال کن ، من انگشتر فیروزه ای که در انگشت داشتم مخفیاً در دست گرفتم ، ایشان گفتند: می گویند انگشتر فیروزه به دست راست گرفتی و من گفتم می خواهم خودم بشنوم و انگشتر را بدست چپ دادم صدای ضعیف باریکی از زیر تخت حوض که روز آن نشسته بود شنیدم گفت: انگشترفیروزه بدست چپ دارید تا ان که می فرمایند بعد از آن نسخه دعای« قریثا» بمن دادند و دستورالعملی دادند که در صندوقخانه حجره که جای تنگ و تاریک باشد به جهت جمعیت حواس مشغول باشم ،حقیر قدری تأمل نمودم بعضی از چیزهای او را به قول مقدسین اشکال نمودم گفتم جناب میرزا من از التفات شما در گذشتم و به همان اخلاص باقیم . خیلی تعجب کردند متفکر شدند گفتند من به زحمت ها این عمل را به دست آوردم تو می گویی نمی خواهم .انتهی کلامه زید اکرامه.گ /381