حکایت دو برادر ،کارمند و بازاری

دو برادر بودند .اولی خدمت دولت کردی و زار و مفلس بودی و دیگری احتکار آهن نمودی و…. هر روز قیمت به دلخواه بالا و بالاتر بردی و نان به نرخ روز خوردی و دسته دسته اسکناس در گاو صندوق و بانک نهادی روزی برادر توانگر برادر کارمند بینوا را گفت چرا خدمت بازار آزاد نکنی ؟
تا از مشقت افلاس و تنگدستی و حقوق صدتا یک قازو صنار سه شاهی برهی ؟ بینوا جواب داد
تو چرا کار حلال نکنی تا از مذلت نان حرام خوردن که روزی گلوی زن و فرزندانت را خواهد فشرد برهی ؟که خردمندان گفته اند
ز افلاس خوردن فقط نان و دوغ به از جوجه خوردن ز مکر و دروغ
(برگرفته از سایت کشکول )

5 thoughts to “حکایت دو برادر ،کارمند و بازاری”

  1. با سلام – درمثال مناقشه نیست حکایتی است که که نویسنده آن را بعنوان مثال گفته است و برای همه نمی توان تعمیم داد

  2. با سلام – درمثال مناقشه نیست حکایتی است که که نویسنده آن را بعنوان مثال گفته است و برای همه نمی توان تعمیم داد

  3. وسعت رزق،کفایت مهمات، و…
    به تجربه رسیده آن که در هر روز خواندن آیه مبارکه :«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِکُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً (طلاق: 2 و3)» سه مرتبه با سه مرتبه خواندن صلوات مقدماً و موخراً موجب وسعت رزق و کفایت مهمات و فتح اغلاق خواهد بود . ان شا الله تعالی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عبارت امنیتی: *(پاسخ حاصل جمع زیر را در مربع وارد نمایید.)* Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.