داستانی عجیب از انسان عجیب( فضهّ نوبیه)

واما جناب فضّه نوبيه آن مخدره که کنیز حضرت زهرا سلام الله علیها بود ، داستاني عجيب ازاين انسان عجيب ومستجاب الدعوة نقل کرده اند بدین نحو که پاسخ افراد را با قرآن می داد:…
از ابوالقاسم قشيري نقل شده که : درباديه زني را تنها ديدم گفتم کيستي ؟
جواب داد : ” وَقُل سلامُ فَسَوفَ يعلَمونَ ” (زخرف : 89)
ازقرائت آيه فهميدم که ميگويد اول سلام کن سپس سئوال کن که سلام علامت ادب و وظيفه وارد بر مورود است .
به اوسلام کردم وگفتم دراين بيابان آن هم با تنها چه مي کني؟ پاسخ داد :
” مَن يهدِاللهُ فَما لَهُ مِن مُضِّلً ” (زمر : 37)
ازآيه شريفه دانستم راه را گم کرده ولي براي يافتن مقصد به حضرت حق جلّ وعلا اميدوار است .
گفتم : جنّي يا آدم ؟ جواب داد:
” يا بني آدَمَ خُذُوا زينَتَکُم عِندَ کُلَّ مسجِدٍ” (اعراف : 31)
ازقرائت اين آيه درک کردم که از آدميان است . درمناقب از مالک دينارروايت کرده گفت دربيابان مکه زن ضعيفه ديدم که بر دابه لاغري سواراست .
پس چون به وسط راه رسيديم دابه آن زن ازراه رفتن بازماند ديدم آن زن سربه آسمان بلند کردوعرض کرد:
الهي لافي بيتي ترکتني ولاالي بيتک حملتني فوعزتک وجلالک لوفعل بي هذا .
گفتم ازکجا مي آيي؟پاسخ داد :
“ينادَونَ مِن مَکانٍ بَعيدٍ”(فصلت :44)
ازخواندن اين آيه پي بردم که ازراه دور مي آيد .گفتم کجا ميروي ؟ جواب داد :
” وللهِ عَلي النّاسِ حِجُّ البيتِ مَنِ استطاع اِليهِ سَبيلاً ” (آل عمران :97)
فهميدم قصد خانه خدادارد .گفتم چند روزاست حرکت کردي؟ پاسخ داد :
“ولَقد خَلَقنا السَّماواتِ وَالاَرضِ وَ مَا بَينَهُما في سِتَّة اَيامٍ ” (ق: 38) .
فهميدم شش روزاست ازشهرخود حرکت کرده وبه سوي مکه معظمه مي رود، پرسيدم غذا خورده اي ؟ جواب داد :”وَما جَعَلنا هُم جَسَداً لا يا کُلُونَ الطّعام ” ( انبياء : 8 ) .
پي بردم که دراين چند روزغذا نخورده است ، به او گفتم عجله کن تا تورا به قا فله برسا نم . جواب داد :
“لا يکلِّفُ اللهُ نَفساً اِلا وُسعَها” ( بقره : 286) .
فهميدم که به ا ندازه من درمسئله حرکت وتندروي قدرت ندارد، به او گفتم برمرکب من دررديف من سوارشوتا به مقصد برويم. پاسخ داد :
“لَوکانَ فيهِما الهة اللهُ لَفَسَدتا “( انبياء :22 )
معلومم شد که تماس بدن زن ومرد دريک مرکب يا يک خا نه يا يک محل موجب فساداست، به همين خاطرازمرکب پياده شدم وبه او گفتم شما به تنهايي برمرکب سوارشو، چون برمرکب قرارگرفت گفت :
“سُبحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذاوَ ما کُنّا لَهُ مُقرنينَ” (زخرف: 13) .
چون اين آيه راقرائت کرد فهميدم درمقام شکرحق برآمده واز عنايت خداوند عزيز، سخت خوشحال است .
وقتي به قا فله رسيديم گفتم دراين قا فله آشنا ئي داري جواب داد:
“وَما محَّمدُ الّرسولُ قَد خَلَت مِن قبلِهِ الرُّسُلُ “(آل عمران : 144)
“يايحيي خُدِ الکتابَ بِقُوَّةٍ ” ( مريم : 12) “يا موسي اِنّي انا الله “(قصص: 30)
” يا داوُدُ اِنّا جَعَلناکَ خَليفةً في الاَرضِ ” (ص : 26)
ازقرائت اين چهارآيه دانستم چهارآشنا به نامهاي محمد، يحيي وموسي وداود درقافله دارد.چون آن چهار نفرنزديک آمدند، اين آيه را خواند:
“المالُ والبنونَ زينَةُ الحَياةِ الدُّنيا” (کهف: 46)
فهميدم اين چهارنفرپسران اويند، به آنان گفت :
“يا اُبتِ استاجرهُ اِنّ خَيرَ مَنِ استاجَرتَ القوي الامينُ ” (قصص: 26)
ازقرائت اين آيه فهميدم به فرزندانش مي گويد به اين مرد زحمت کشيده امين مزدبدهيد، چون فرزندانش به من مقداري درهم وديناردادند واوحس کردکم است اين آيه راخواند :
وَاللهُ يضاعِفُ لِمَن يشاءَ” (بقره : 261)
يعني به مزداواضافه کنيد. ازو ضع آن زن ،سخت به تعجب آمده بودم به فرزندانش گفتم اين زن باکمال که نمونه اورانديده بودم کيست؟ جواب دادند : اي مرداين زن حضرت فضه خادمه حضرت زهرا(عليها السلام) است که بيست سال است خارج ازقرآن سخن نگفته .!!
آري ! به درستي که قرآن احسن سخن واحسن قصص واحسن قانون است . که هرکس درتمام امورزندگي هماهنگ بااين کتاب باشدداراي احسن قول ، واحسن عمل واحسن اخلاق ، واحسن اجرومزداست 1 .( عرفان اسلامي – ج – 10 – ص53تا 57 )
غيرك لماشكوته الا اليك پس ناگاه ديدم شخصي راکه ازبيابان آمدناقه دردست گرفته گفت سوارشو پس آن زن سوارشدوآن ناقه مثل برق حرکت کردپس چون به طواف گاه رسيدديدم آن زن طواف مي کند.
پس قسم دادم اورا که تو کيستي گفت اناشهره بنت مسکه بنت فضه خادمه الزهراء ودرروايت است که ام ايمن وفضه بعدازصديقه طاهره نتوانستند درمدينه طيبه توقف نمايند ورفتند به مکه معظمه وجناب اسماءبنت عميس هم خدمت زيادي کرد به آن مخدره مکرمه مخصوصاً درحال زفاف مخدره ودرسر جنازه آن مخدره شق جيب کردوگريه کردوبعضي ازخصوصيات جناب اسماء درضمن حالات ميمونه زوجه حضرت پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم گفته شد .
ودر مناقب است که درهنگام وصيت صديقه طاهره اسماء وام ايمن حاضربودند وحضرت صديقه فاطمه زهرا باسماء وصيت فرمود که اگر از دنيا برود غسل ندهد او را مگر اسماء و امير المومنين “عليه السلام” وحضرت صديقه باسماء فرمودند که من قبيح ميدانم بدن زن را به نوعي حمل کنند که مردم اورابرروي سريرببينند اسماء عرض کردمن درارض حبشه ديده ام کيفيت سريروتابوت راازبراي مخدره تابوتي بهمان نحو ساختند .(برگرفته از زیور عرش الهی ، تالیف: مهدی قربانی ، ص 39 .)

2 thoughts to “داستانی عجیب از انسان عجیب( فضهّ نوبیه)”

    1. وَاشْكُرُواْ لِی وَلاَ تَكْفُرُونِ » » نسبت به من شكرگزار باشید و ناسپاسی نكنید
      « شكر وسیله‌ای برای زیاده شدن نعمت‌ها و در مقابل، ناسپاسی و كفران نعمت، موجب مجازات الهی است : »
      لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ « « اگر شكرگزاری كنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی كنید مجازاتم شدید است .
      « افراد بسیار كمی می‌توانند وظیفۀ شكر را انجام دهند ، لذا انسان‌های شاكر بسیار كم‌اند : »
      وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّكُورُ« » اندكی از بندگان من سپاسگزارند «.
      درود بر شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عبارت امنیتی: *(پاسخ حاصل جمع زیر را در مربع وارد نمایید.)* Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.