میرزا سنگلاخ خراسانی :«وی اصالتاً خراسانی بوده که به خود لقب سنگلاخ داده، از مشاهیر ادباء،شعرا و خطاّطین ایرانی در عهد فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه می باشد که در فنون خّط مهارتی بسزا داشت …..بالخصوص نستعلیق که در آن خّط،صنعت اعجاز به کار برده و در شعر نیز ازاستادان عصر خود می باشد . بسیار عارف مسلک و درویش نهاد و صوفی منش بود، بیش از بیست و پنج سال در ممالک عثمانی ،مصرواستانبول توّقف داشت و اعیان آن دولت تجلیلش نموده و مدایح او را کتابی کرده و به طبع رسانیده اند .
وی در عصر محمد علی پاشا حاکم مصر( سال ۱۲۷۰هجري قمري )،و هنگام جنگ بین طایفة درعیه و پاشایان به قاهره رفت ، محمد علی پاشا مناصب حکومتی را به او پیشنهاد می کند و او نمی پذیرد ،سپس او را در منزل مرحوم پدرش ابراهیم پاشا اسکان داده و امور سنگ نویسی را به او می سپارد.
سنگ بسم الله
میرزا سنگلاخ سنگ مرمری با ابعاد دو متر و هشتاد سانتی متر ،وعرض یک متر و سی سانتی متر ،و قطر سی و پنج سانتی متر ،با وزن تقریبی سه تُن، با هدف و نیّت نصب در حرم مطهر حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم ، طی حدود هشت سال تلاش، حجّاري و تذهیب نموده و در وسط آن لفظ جلالة « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ » را با قلم سه دانگ نستعلیق می نویسد ، و در حاشیة آن نیز اشعاری به زبان فارسی و عربی و ترکی در مدح آن حضرت نگاشته که به سنگ بسم الله مشهور گردیده و به راستی که مصداق آیه شریفة : إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، است. پس از اتمام سنگ بسم الله نیّت خود را با دولت عثمانی برای انتقال سنگ به مدینة منوّره درمیان گذاشته و آن ها موضوع را موکول به تصمیم گیری در شورا می نمایند، اما شورا با قبول این امر مخالفت می نماید . میرزا سنگلاخ در پاسخ این اشعاررا سروده:
حال جهان بین که سرانس که اند * نامزد و نامورانش که اند
شاهان همی کنند به رسم من اقتدا* پاکان همی دهند به ذات من اعتراف
با خاطر منیرم و با راأی صافیم* کالبرق فی الزجاجه کالشمس فی الضحی
عالی همتم به همه وقت چون فلک* صافی است نسبتم به همه حال چون صبا
بر همت من است سخن های من دلیل* بر نسبت من است هنرهای من گوا
در پای جاهلان نه پراکنده ام کُهر* وزدست سُفلکان نه پذیرفته ام عطا
این فخر بس مرا که ندید است هیچ کس* در قول من تملق و در فعل من ریا
آن گاه تصمیم می گیرد سنگ را به ایران منتقل کند که از طرف محمد علی پاشا واسطه ها می فرستند و می گویند سنگ را به قیمت اهل خبره خریداریم،او پاسخ می گوید : من با همة ترک و تجرید مدتها اوقات صرف نموده و اخراجات بی نهایت مصروف داشته چنین دُّّر منضود که مانند آن در عرصة وجود مفقود و غیر موجود است به انجام رسانیدم و خواستم که به دستیاری پادشاه روم نثار مرقد مطهر حضرت برگزیدة معبود نمایم و ابواب مفاخرت بر روی سلاطین آل عثمان گشایم به جهت این که هر سال از اطراف و اکناف عالم اصناف گروه بنی آدم از خواص و عوام به زیارت بیت الله الحرام و تقبیل آستان ملایک پاسبان تیمسار سید الانام مشرف شوند، چون آن احجار بی مانند سار را ملاحظه نمایند البته خواهند گفت که از همت سلاطین آل عثمان و بزرگان آن سامان چنین گوهر نفیس که در هیچ مرز وبوم نبوده و نیست الی یوم والقیامه باعث علّو مقام پادشاه روم و اکابر آن مرزو بوم می گشت و سبب شهرت آن تحفة نفیسه در اقطار جهان باعث حصول دعای خیر دولت علیه و ذکر این خاکسار افتاده در بلیة می بود و بسیاری از طالبین هنرمند و محصلین دانشمند از خط و صنعت آن سنگ نقش های هنر و اسم های کُهر بر می داشتند …حال اگر بنا بر بیع و شری باشد به لک و کرور و دریای نور یا جواهرات به قدر کوه طور نخواهم داد،سپس با هماهنگی و مساعدت میرزا جعفر خان مشیر الدوله در دار الخلافة تهران و تبریز، سنگ را به وسیلة اَرّاده و با زحمت و مرارت های فراوان که دوازده گاو(جاموس کوهان دار) در زیر حمل و نقل آن تلف شده اند از قاهره به تبریز آورده در مسجد حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه مستقر و مورد استقبال با شکوهی از سوی مردم واقع می شودو این اشعار را می سراید.
رسیدسنگ به تبریزچون به خاور شید* هزار چرخ برین است وصد فلک خورشید
سپهر شد خجل از مهر وماه رخشانش* کسی که یم نظر آن سنگ دل ربا را دید
پس از آن در حالی که سن وی به یکصد وده سالگی رسیده بود در منطقة سرخاب تبریز رحل اقامت افکنده به تکمیل کتاب امتحان الفضلاء پرداخته در سال 1288 هجری قمری تألیف آن را به پایان می رساند.او درقسمتی ازکتاب ( سیر بلدة تبریز) می گوید : اکنون و ایدون مکنون ضمیر منیر آفتاب تاثیر و ارادة خاطر قضا تقدیر آن اوستاد کریم که کلیم آسا بر کلیم تجرید نشسته و خلیل سان در خلوت تقرید قرارگرفته، برآن است که همان حجر شریف و گوهر منیف را که شرف انتساب بر تربت مقدس مدینة منوّره و قبر مطهر حضرت رسالت مأب صلی الله علیه وآله وسلم دارد، اگر سعادت یاری نماید و بخت مدد کاری کند به امداد و تقویت اعلی حضرت شاهنشاهی خلد الله ملکه و سلطانه به مشهد مقدس ارض اقدس خراسان لازالت ساحت ها الی انتهی الزمان حمل و نقل نمایند و در آستان ملایک پاسبان ثامن آل عبا حضرت امام رضا علیه السلام من الملک العلام در محل مخصوص و موضع مرغوبی نصب و مرتب دارند و..، اما ظاهراً کهولت سن زیاد ه از یکصد و بیست سال او را در انتقال آن سنگ به مشهد مقدس رضوی ناکام گذاشته و میرزا دار فانی را وداع و در بقعه سیّد ابراهیم (تبریز) مدفون می گردد.
با توجه به مدت اقامت وی سایر ملل اسلامی به نظر می رسد آثاری چند از او در آن کشورها وجود داشته باشد که تحقیق و بررسی وشناسایی دیگر آثار هنری و علمی او، و مستند سازی آن ضروری بنظر می رسد.
وفات میرزا سنگلاخ در هفده صفر المظفر سال 1294 هجری قمری درمحلة سرخاب تبریز واقع شده،او در قسمتی از کتاب که تالیف آن در سال 1288 به اتمام رسیده سن خود را یکصد و بیست سال بیان می کند . (بدین ترتیب اگر یکصد وبیست سال را از تاریخ وفات کسر کنیم تاریخ تولد وی حدواً 1174 هجری قمری خواهد بود)او خود را کراراً عقیم و عقیر می شمارد که به معنی کسی است که فرزندی از او زائیده نشده وی در برخی آثار مثنوی مانند، خود را نا ماده خوانده مثنوی ها ی خود را با «راقمه سنگلاخ» آغاز نموده است.
نگارنده: ظاهر عبارت ذریعه و مآثر و آثار ، آن که نام اصلی صاحب تذکره الخطاطین همین لفظ سنگلاخ می باشد اما از بعض فقرات تذکره الخطاطین حسن بودن نام وی مستفاد می گردد.»
تبریز- ( مدفن میرزا محمد علی سنگلاخ خراسانی- بقعة سید ابراهیم )
«درمحله دوه چی (خیابان شمس تبریزی) قرار دارد. این که سیدابراهیم اولاد امام موسی بن جعفر (ع) باشد. دلیل قانع کننده ای دردست نیست. صاحب تاریخ دنبلیان می نویسد که : شیخ ابراهیم حکمران آذربایجان بود .در زمان اوزون حسن در870 وفات یافت و در محله دوه چی مدفون شد . الان گنبدی دارد مشهور به سید ابراهیم. مهمترین قسمت این بقعه سنگی است که بر دیوار غربی بقعه نصب شده است و به سنگ بسم الله مشهور است .
آن چه از مطالعه و مداقه در احوال میرزا سنگلاخ استنباط و استفهام می شود این که : وی در کسوت یک عالمِ معمّم شیعی درعلوم : ادبیات و شعر سر آمد و ادیب عصر خویش بوده ،ودر قرآن و حدیث ، تاریخ ومعارف اسلامی، خط و خوشنویسی، علم رجال ، سیاحت و گردش گری ، حجاری و سنگ شناسی ، تذهیب ، جغرافیا، و… متتبع و صاحب نظر ، خوش ذوق و دارای روحیة ای عرفانی و روحانی بوده و به همین دلیل به « دانای ایران و آفتاب خراسان » لقب یافته است .
خوبه بد نیست
موفق باشید
سلام ممنون که از بزرگ فامیل ما مطلب نوشتید و این شخصیت بزرگ را به مردم آشنا کردید.خواهش من است محل تولد این شخص بزرگ را درست به اطلاع رسنا
انی شود این شخص در روستای اردغان از توابع شهرستان اسفراین استان خراسان شمالی است ولی چون روستای اردغان در زمان حیات ایشان از توابع شهرستان قوچان بوده لذا اکثرا این شخص را به اشتباه قوچانی میدانند در صورتی که از شهرستان اسفراین است ممنون
سلام – آقای مهدی سنگلاخی
بیش از دوسال در مورد میرزا سنگلاخ خراسانی مطالعه و تحقیق و اکثر کتابهای ایشان را تهیه کرده ام و کتاب تذکره الخطاین وی را تجدید چاپ نموده ام- خوشحال می شوم اگر مستنداتی دارید در خصوص زادگاه ایشان حضوری یا تلفنی یا از طریق ایمیل برایم ارسال فرمایید- موفق باشید
سلام برآقای مهدی سنگلاخی
با توجه به این که میرزا سنگلاخ در درج جواهر می گوید :
راقمه سنگلاخ بیوردی
که بیورد از توابع قوچان قدیم بوده -نکته ای که شما اشاره فرمودید باید سند ارائه شود ممنوم اگر برایم ارسال کنید
دست شما درد نکند…زحمت کشیدید…مطلبتان با ذکر منبع در سایت http://donboli.ir/ قرار داده شد.موفق باشید
سلام
اگر سئوالی در این مورد داشتید مطرح کنید-چنانچه در خصوص پیشنیه ی دنبلیان در طبس مستنداتی دارید ممنوم ارسال فرمایید
ممنوم
سلام. من سندی جهت زادگاه ایشان که اردغان میباشد در اختیار دارم . ( 09152294151 )
سلام و درود برعزیز برادر آقای محمد ناظمیان
لطف می کنید چنانچه ممکن است ایمیل فرماییدو یا در فرصتی شما را در کتابخانه حرم ملاقات کنم بدیهی است این سند به نام خود شما در آثارمیرزا سنگلاخ چاپ خواهد شد.
با سلام و عرض ادب
مستندات مکفّی در خصوص قوچانی بودن میرزا سنگلاخ وجود دارد که البته معرفی همین مستندات میتواند نقش مهمی در شناسائی محل تولد ایشان که همانا خبوشان (شهرکهنه قوچان) است داشته باشد. با احترام خلیق
سلام بر جناب سید امیرخلیق
فرمودند: مگر چیزی غیر ار این گفته شده است؟
این را به انهایی بگویید که در سایت خود میرزا را – بجنوردی و اسفراینی و… معرفی کرده اند ، وانگهی اصل این است که خودش می گوید : راقمه سنگلانی خراسانی ، نه اول است و نه ثانی – خراسانی بودن ارجحیت دارد بر دیگر مواردش، اگر می خواست که کلمه قوچانی بر ادامه ی خراسانی بیفزاید از من و شما آگاه تر و عالم تر بود ، بیش سه هزار بیت شعر گفته و بارها خود را خراسانی خوانده است .
ضمنا من قوچانی نیستم ، اما حدود چهار سال برای احیای آثار میرزا سنگلاخ خراسانی زحمت کشیدم ، حضوری و مکتوب به شورای شهر قوچان و فرمانداری و ارشاد مشهد مراجعه و مکاتبه کردم و با فرزندان برادر میرزا بازها مذاکره کردم که نکو داشت برای میرزا سنگلاخ بر گزار کنند ؛ در حالی که پاسخ دادن به نام واجب است؛ اما دریغ از پاسخ حتی یک کلام !!؟؟