شاعر و عارف سیف الدین باخرزی

باخرزی، سیف الدین ( ۵۸۶- ۶۵۹ هـ ق) شاعر و عارف و…
سیف الدین باخرزی، با نام کامل سیف الدین ابوالمعالی سعیدبن مطهربن سعید باخرزی مشهور به شیخ العالم و «خواجه فتح آبادی» ( زاده ۹ شعبان سال ۵۸۶ ه. ق در باخرز – درگذشته ۲۵ ذی القعده سال ۶۵۹ در فتح آباد بخارا ) صوفی، عارف و شاعر معروف قرن هفتم هجری است. او در عرفان و تصوف مرید شیخ نجم الدین کبری دانسته اند. نجم الدین کبری او را به بخارا فرستاد و در آنجا طریقه کبرویه را رواج داد. او دیوان شعری هم داشته است که پاره‌ای از رباعیاتش در ضمن رباعیات ابوسعید ابوالخیر در تهران به چاپ رسیده است. وی همچنین رساله ای فارسی در باب معنی عشق دارد.
هم چنین منکوقاآن هزینهٔ مدرسه ای را در بخارا به میزان هزار بالش نقره تقبل کرده بوده و سیف الدین باخرزی «مدبر و متولی» آن کار بوده است. اشاره به لقب شیخ الاسلام در جهانگشای جوینی و تولیت مدرسه نشان از مقام فقهی او دارد.
♦️ پیریم ولی چو عشق را ساز آید.
♦️ از ما همه بوی تری و ناز آید
♦️ از زلف دراز تو کمندی فگنیم
♦️ در گردن عمر رفته تا باز آید
و در باره عشق چنین گفته است:
عشق ارچه بلای روزگار است خوش است
وین باده اگر چه پر خُمار است خوش است

ورزیدن عشق اگر چه کاری صعب است
چون با تو نگاری سر و کار است خوش است

حکایت ادبی درباره باخرزی:
سیف باخرزی از فضلای شاعران است. شخصی این دو بیت را به طور ظرافت برای او فرستاد:
هله ای سیف الدین باخرزی =بالله ار تو به ارزنی ارزی
کی تو توانی با آدمی زیست=چون تورا گفته اند با خر، زی
و او در جواب نوشت:
ای خردمند تا کی آخر تو معصیت ورزی
آخرالامر باتو خواهم زیست =چون مرا گفته اند با خر، زی!
در لغت نامه دهخدا در باره منگو قاآن چنین آمده است:

(منگوقاآن) منگوقاآن. [ م َ ] ( اِخ ) پسر تولی بن چنگیز و «سرقویتی» که پس از گیوک در سال ۶۴۴ هَ. ق. به مقام خانی شعبه دوم خاندان چنگیز رسید و در نتیجه سلطنت از اولاد اوگتای قاآن برافتاد ولی این کار به سادگی برگزار نگردید و دو سال شاهزادگان و امرای مغول به انحاء مختلف نسبت به این امر ابرازمخالفت می‌کردند تا سرانجام بانو در سال ۶۴۸ هَ. ق.همه را در قبول این امر راضی ساخت و انتصاب منگو به تخت قاآنی رسمیت یافت. او در سال دوم سلطنت خود هلاکو برادرش را مأمور از میان بردن اسماعیلیان و مطیع ساختن خلیفه بغداد کرد و قوبیلای برادر دیگرش را به تسخیر چین جنوبی فرستاد و خود نیز برای تصرف قسمت های دیگر چین حرکت کرد و اریق بوکا برادر کوچک خود را به نیابت سلطنت مغول برگماشت و در سال ۶۵۵ هَ. ق. بواسطه بدی هوا در جنگ با چینیان بمرد. رجوع به تاریخ اقبال چ ۲ صص ۱۵۵-۱۶۱ و جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه صص ۲۸۳-۲۸۶ و طبقات سلاطین اسلام و تاریخ ایران تألیف سر پرسی سایکس، ترجمه فخر داعی ج ۲ صص ۱۲۹-۱۳۲ شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عبارت امنیتی: *(پاسخ حاصل جمع زیر را در مربع وارد نمایید.)* Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.