مرحوم حاج ملّا نوروز علی فاضل بسطامی (1309 -1237 هـ ق) در کتاب مستطاب سفینه النجاه آورده است که: عمر بن عبدالعزیز که او را صالح بنی امیه نامیده اند، سب نمودن حضرت علی بن ابی طالب را منع کرد بدین شرح:….
باری! این طریقه بد از آن مردود ابتر تا زمان عمر بن عبدالعزیز در میان آن گروه خبیثه شایع بود و عمر بن عبدالعزیز چون صالح بنیامیّه بود و فدک را با غلّات آن به حضرت امام محمد باقر /علیه السلام/ رد نمود چنانچه سابقاً ذکر نمودیم، ترک این عمل شنیع نمودند و به عمّال خود که در ولایات بودند نوشت که در قنوت و خطبۀ نماز جمعه و غیره که مرتکب این عمل بودند ترک نمایند و در کتاب زینةالمجالس نقل شده است که: چون نامه عمر بن عبدالعزیز به ولایات رسید که در منابر و خطب تَرکِ سبّ آن حضرت نمایند، از آن جمله نامهای به واسط نوشت. علماء واسط نقل مینمایند که: در آن شهر خطیبی بود که باز با وجود غدقن عمر بن عبدالعزیز آن شقی در منبر سبّ آن سرور مینمود. گاو نری از جانب شطّ واسط عبور نمود و چون به نزدیک دیوار شهر رسید، دیوار شکافته شد و داخل شهر واسط شد و به مسجد جامع آمده و به منبر بالا رفت و شاخ خود را در او فرو برد و او را کشت و از منبر به زیر آمد و رفت و کسی او را ندید و آن دری که آن گاو از آن باب داخل شد آن را اهل واسط مسدود نمودند و آن را بابالثّور مینامند و اثر آن ظاهر و هویدا است.
باری! عمر بن عبدالعزیز به این سعادت رسید.
و در تاریخ ابناثیر نقل نموده که معلّم او، او را به این امر نمود و نقل شده که عمر بن عبدالعزیز به پدر خود گفت: چرا در خطبه سبّ علی بن ابیطالب مینمایی؟ در جواب گفت: ای فرزند! اشخاصی که در اطراف ما جمع شدهاند هرگاه آن فضایل و مناقبی که علیّ بن ابیطالب دارد و ما میدانیم، آنها بر آن مطّلع شوند ما را وا میگذارند و در اطراف اولاد او جمع میشوند و کسی با ما نخواهد بود. و چون نوبت خلافت به او رسید در خطبه جمعه به عوض این که خلفای جور سبّ آن سرور مینمودند این آیه را تلاوت مینمود که (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ وَإيتاءِ ذِي الْقُرْبى) ، و از کتاب مروجالذّهب نقل شده که این آیه را تلاوت مینمود: (رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَلا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ) و بعضی گفتهاند که هر دو آیه را تلاوت مینمود.
باری! از این عمل حسن که او بنا نهاد مردم او را مدحها نمودند و منزلت او در نزد مردم زیاد گردید حتّی این که سیّد رضی; در فوت او مرثیهای به جهت او بیان فرمود که اوّلش این است:
يابْنَ عَبْدالعَزيز لَوْ بَكيتُ العَيْن
فَتىً من بني أميّة لَبَكَيتُكَ
أَنْتَ نَزَّهْتَنا عَنِ الشَّتْمِ والسَّبِّ
فَلَوْ كُنْتُ مُـجَزِياً لَـجَزَيْتُكَ
باری، به این سبب مستحقّ مدح شد چنانچه معاویه ـ علیهالهاویه ـ مستحقّ ذمّ و لعن گردید.